-
تـــــ♥ـــــــو
20 دی 1391 10:14
آدَمه دیگه دِلِش میخواد برای یکی تَـــــــــک باشه دِلِش میخواد یکی فقط نِوِشتِه هایِ اون رو بِخونه دِلِش میخواد یکی فَقَط به اون اِس اِم اِس بِده دِلِش میخواد یکی فَقَط نِگَرانِ حالِ اون بِشه دِلِش میخواد اون یِکی تـــــ♥ـــــــو باشی آدَمه دیگه
-
از سر دلتنگی..........
10 دی 1391 11:42
مخاطب خــاص " من" ، شما هستید ! چرا که من هرچـه برای " او " نوشتم ... خــواند و خندیــد و بــاور نکــرد !! تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است ! من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی.... تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است !!! تقویم روزهایم شکسته و گم است، بی تو چه فرقی میکند...
-
بازی روزگار را نمی فهمم!
5 دی 1391 11:59
بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را ... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم ! داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند . همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم، پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم . انسان عاشق زیبا یی...
-
چی بگم...........
13 آذر 1391 11:14
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد دوباره دوام می آورد اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم اما در آنجا که ترکم کردی هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
-
پر از حرفم پر از سکوت پر از پرواز
7 آذر 1391 15:40
احساس عجیبی دارم احساس می کنم خیلی از زندگی عقب هستم احساس می کنم از زمان جا مانده ام و دوستانم یکی یکی از من جلو می زنند چه حس عجیبی دارم خودم هم نمی دونم چرا اینطور شدم حرف برای گفتن دارم اما .................................
-
علل پدید امدن عاشورا
30 آبان 1391 09:55
عاشورا، تقابل اندیشه و کردارناب، با دل هایی که چراگاه بیگانه ها بودند. رسول خدا(ص) فرمود: اگر دل را نگهبانی می کردید که هر چرنده ای در چراگاه آن وارد نشود، آنچه را من می بینم، شما هم میدیدید و آنچه را می شنوم، شما هم می شنیدید. آنان که گوششان به هر حرفی باز است، بیگانه از وحی خدا و سنت نبوی را به حریم دل آنان راه است...
-
نگرانم.........
10 آبان 1391 15:32
هنوز نتونستم خودم را رو به راه کنم هنوز نتونستم خودم را قانع کنم ..... هنوز نتونستم با دلم کنار بیام .... هنوز نتونستم پرستار خوبی باشم ..... هنوز نتونستم همدم خوبی برای دلم باشم ..... نگرانم ....................... هنوز نتونستم...............................................................................
-
این روزها
23 مهر 1391 11:31
این روزها دارم چوب اشتباهات خودم را می خوردم عجب دردی دارد کتک خوردن از دست خودم
-
خواب
13 شهریور 1391 11:33
دیشب خواب دیدم نمی دانم چه بود اما هر چه بود خواب بود رویا بود بودن , رفتن, حرف زدن از تو من کجا این کتاب سرنوشت قرار دارم نمی دانم من کجای حادثه جا مانده ام نمی دانم دیروز دیدم یکی از همکارام کتاب شعری نوشته است خیلی خوشم امدم من هم دوست دارم بنویسم من که بهانه بسیار برای نوشتن دارم چرا نباید اغاز کنم کنم گفتن را چرا...
-
داستان
12 شهریور 1391 15:44
دوست دارم قصه بگم غصه ای من باشم تو باشی .... دوست دارم چیزی که بود را به تصویر بکشم می دونم حتی تصورات هم سخته چند روزی است که با خودم خلوت کردم می خوام بدونم چی بدست آوردم و چی از دست دادم می خوام جمع ببندم اما باور کن چیزهای که از دست دادم بیشتر است .... هر قطره قطره اشکم که ریخت کم نبود خیلی بود یک عالمه بود می...
-
very nice
25 مرداد 1391 14:24
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند . .................................................................. تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی! یکی دیروز و یکی فردا . .................................................................. خوبی بادبادک اینه که میدونه زندگیش فقط به یک نخ...
-
بار دیگر ایران به سوگ نشست
23 مرداد 1391 08:06
خبر وقوع زلزله در استان آذربایجان شرقی و کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنان عزیزمان موجب تاسف و تاثر گردید.
-
خدایا ............
21 مرداد 1391 15:16
خـــُدایـــا!!! مـــی تــَوانَـــمـــ اَنـــدَکـــی با تــو خَلوَتـــ کُنَمـــ؟؟؟ قـــول مـــی دَهَمـــ بیشتـــَر از چــَند لَــحــظهـــ وَقـــتــَتـــ را نَگـــیرَمــــ! گــوشَتـــ را جـــلو بیاوَر... بیا بیا نــَزدیکـــ تر... "من خستـــهـــ اَمـــ" مـــی شـــِنَـــوی؟؟؟ رفته اند نیستند! دِلم صَبر و قرارم...
-
نمی دانم .............
15 مرداد 1391 13:53
نمی دانم حرفی برای گفتن دارم یا نه ........... چه نا عادلانه سکوت کرده ام سکوت عجیبی حکم فرماست سرتاسر وجودم خلوتگاهی شده است ..... هیچ نمی دانم سر حرف را با خودم از کجا شروع کنم این روزها از خودم هم می ترسم .... هوای دلم بد جوری بارانیست گاهی سرد می شه ...گاهی گرم... گاهی هم هیچ حسی ندارم به یک نقطه خیره می شم .........
-
نگاهت........
3 مرداد 1391 15:22
هر ثانیه میگذرد چیزی از تو را با خود میبرد زمان غارتگر غریبی است همه جیز را بی اجازه میبرد و تنها یک چیز را همیشه فراموش میکند … حس « دوست داشتن ِ » تو را … *** چند دقیقه دیگر وقت داری تا به من نگاه کنی به من، به چشمانم، و به قلبی که برای تو می تپد این شب و این باران و تو چند دقیقه دیگر وقت داری تا به من نگاه کنی...
-
عشق تمام شد
3 مرداد 1391 15:04
دیروز در آرزوی امروز و فردا در حسرت آن ثانیه ها رسم عجیبی دارند . در انتظار آمدنشان سکوت را تجربه می کنیم . پس از عبورشان ماندنشان را فریاد می زنیم و آنقدر در انتظار آمدن و در حسرت رفتنشان دست و پا می زنیم که حضورشان فراموش می شود.. رویای لحظه های کودکیم در ث روت یک شکلات شیرین و غرور یک تاب سواری ساده خلاصه می شد ....
-
بوی یاس
3 مرداد 1391 14:45
یه روز یه باغبونی یه مرد آسمونی نهالی کاشت میونه باغچه ی مهربونی میگفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری این بوته ی یاس من می مونه یادگاری هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید میون کوچه باغا بوی خـدا می پیچید اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه دیدن که خوبیه یاس باعث زشتیشونه عابرای بی احساس پا گذاشتن روی یاس ساقه هاشو...
-
برو...................
25 تیر 1391 16:07
حالا آمدی؟ حالا یادت آمد که هستم؟ که تنهایم؟ پس کجا بودی شبی که صدای شکسته شدن قلبم گوشهایم را کر کرده بود؟ همان شبی که رفتی و دل و جانت را سپردی به دیگری... شبی که هق هق گریه هایم بهانه ای شده بود تا تک تک عکس هایت را ببوسم و تو چه خوش بودی با قهقهه های بلندت شبی که آسمان ابری شد و دل من گرفت و تا صبح گل های بالشم از...
-
قفسم را مشکن
25 تیر 1391 15:12
قفسم را مشکن تو مکن آزادم گر رهایم سازی بخدا خواهم مرد من به زنجیر تو عادت کردم بارها در پی این فکر که در قلب توام با تو احساس سعادت کردم بخدا خوشبختم، تو محبت کن و بگذار که تا عمری هست من بمانم چو اسیری به حریم قفست
-
????????????????????
24 تیر 1391 14:57
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهد love is wide ocean that joins two shores عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی love is when you find yourself spending every wish on him عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند love is flower that is made to bloom by two gardeners عشق گلی است که در...
-
یک مشت حرف
24 تیر 1391 12:05
فاصــــله تان را با آدم هـــا رعــــایت کنــــید آدم ها یــهو می زنن روی ترمــــز و اون وقت شمــــا مقصـــــری !! . . . . . در زمین عشق ی نیست که زمینت نزند ... آسمان را دریاب ... + من که برات دعا کردم به عشق زمینیت برسی ... ! همین الان یاد یه جمله ی پر از خاطره افتادم ... . . . . . احـْـ سـا سْ را فَـلَـکـْ...
-
چیزی نیست چند کلمه حرف است
21 تیر 1391 08:11
آنقـ ـدر نیستـ ـی کــه گاهــی حــ ـس مـی کنـم عشـ ــق را نِسیـ ــه به مـ ـن داده*ای بی تـابــ ـم ! نقـ ـد می خــواهـمــ ـت . . . مـنـتـــــــظـرم ... مـنـتـــــــظـر ِ یِک مـعـجـزه ی نـزدیـک نـه دور نـه خـیـلـی دیــر و نـه غـیـــر مـمـکـن. هـمـیـن کـه بـرگـردم تـــــو مـنـتـــــــظـرم بـاشـی . . . کاش همه یه...
-
شنیده ام می روی......
17 تیر 1391 14:04
سلام ....... شنید ه ام می روی گفتنش اسان است اما درک کردنش مشکل .... شنیدنش اسان است اما تصورش مشکل بی خود نبود که گفته اند تصور کن حتی اگر تصور کردنش سخته چقدر برایت اسان است رفتن بی تفاوت بودن بی احساس بودن نمی دانستم یکی از لقب های تو همین بی احساسی است ..... فکر نمی کنی چیزی را داری با خود می بری ؟؟؟؟ یا اینقدر بی...
-
[ بدون عنوان ]
14 تیر 1391 09:27
تمام عشق ات به تمامی به من هجوم آورده تمام عشقی که نداشتم ات هرگز و دارم اش همیشه تمام عاشقانه های زمین به من هجوم آورده اند و من بی سلاح بی دفاع به روزهای بی بوسه ای فکر می کنم که رفتن ات نصیب ام کرد نمیگویم برگرد که خود رفته را برگرد گفتن نابجاست می گویم تو نبض همه ی زایش های منی هجوم بی امان ات را به تسلیم بی امان...
-
سلام خدا......................
10 تیر 1391 15:35
سلام خدا شنیدی ؟ اون چیزی که من امروز شندیدم تو هم شنیدی ؟ اگر شنیدی پس چرا فقط صدای گریه های من می یاد چرا خدا ؟؟؟؟؟ مگه نمی گی دوستم داری بیا فقط یک امروز بیا فقط یک امشب با من باش پا به پام گریه کن امروز روز سخته سخت تر از دیروز ... دیروز خوب بود می دونستم که می بینمش اما امروز این طور نیست قرار دیگه نه بینمش خدا...
-
همش دلتنگی
7 تیر 1391 09:00
گاهی خسته می شم از این همه دلتنگی که با خود دارم نمی دانم وزنم را زیاد می کند یا کم ....اما همیشه همه جا با من است نمی دانم حرف حسابش چیست ؟؟؟؟؟ امروز بد جوری هوای گریه دارم این حس کی تموم می شه چه وقت می شه صبح بشه بیدار بشم بعد ببینم دلم هوای هیچ کسی رو نداره ببینم دلم برای هیچ کسی تنگ نیست شب که می شه خوشحال می شه...
-
چند حرف
7 تیر 1391 08:52
گــاهــی دِلَــــــم مـی خــواهـــد .. وقـــتـــی مـــثــلِ کــــودکــــی هــایـم بّـــــغـــض مـی کــنم .. خـــــــــدا از آســــــمــان بـه زَمـــیــن بیــایــــــد.. اَشــــــک هــایـــم را پـــاک کــــند .. دَســـتــــم را بــگـــیـرد و بـــگــــویَــــــد : ایـــنــجــا آدَمـــهـــا اَذیــتــت مـــی...
-
امتحان
29 خرداد 1391 09:13
نمی دونم چرا احساس می کنم خوابم باور کن هیچ باور نمیشه که بیدارم..... خدایا این چه امتحانی است خدایا میشه من برگمو بزارم خدایا باور کن خسته ام ..... خدایا دیگه ازم امتحان نگیر .... و توان خواندن و نوشتن ندارم .... خدایا کجایی تو چرا خبری ازم نمی گیری چرا نمی گی نمرم چند شده چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا پشت کدام کوه...
-
امروز همان رویست که دیروز نگرانش بودی......
24 خرداد 1391 10:19
شاید به خودم بگم کاش کر بودم و نمی شنیدیم اما امروز شنیدم از اون چه که از شنیدنش وحشت داشتم بالاخره اون روز هم امد و با صدای خنده ها ش فهمیدم که چقدر خوشحاله .......... خدایا می گه نمی گی این دنیا یکی است می گه نمی گی ادمها یک قلب دارند یک دل دارند مگه نمی گی همه ادمها رو مثل هم افریدی مگه نمی گی شما ادمها با هم فرق...
-
خدایا کمکم کن........
23 خرداد 1391 11:18
خدایا کمکم کن که سکوتم را نشکنم .... خدایا کاری کن که بتونم در این سکوت بمانم خدایا کمک کن به دنبال جواب نرم خدایا لطفی کن مرا تنها مگذار خدایا .... ............. نمی دانم چرا دارم فکر می کنم خیلی ضعیف شدم دست چپم می لرزه یعنی از سکوت است؟ قلبم تیر می کشه یعنی از سکوت است؟ اما من نمی خوام سکوتم را بشکنم ... اگر بشکنم...