انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا
انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا

نمی دانم .............

نمی دانم حرفی برای گفتن دارم یا نه ........... چه نا عادلانه سکوت کرده ام


سکوت عجیبی حکم فرماست سرتاسر وجودم خلوتگاهی شده است .....


هیچ نمی دانم سر حرف را با خودم از کجا شروع کنم این روزها از خودم هم


می ترسم .... هوای دلم بد جوری بارانیست گاهی سرد می شه ...گاهی گرم...


گاهی هم هیچ حسی ندارم به یک نقطه خیره می شم ...... هر کسی مرا


می بیند می گه مریضی .... اره مریضم که نتونستم ادمها رو بشناسم


مریضم که نتونستم فراموش کنم..... مریضم که هنوز دوستش دارم مریضم ....


حق با  شما ست مریضم



نظرات 1 + ارسال نظر
سرباز 16 مرداد 1391 ساعت 13:26 http://mylifedays.blogsky.com

به به. خبری ازتون شد.
سوگواری چیز بدی نیست. ولی مواظب افسردگی هم باش عزیزم. یه خورده که زیادی طول بکشه افسرده میشی و اونوقت تا آخر عمرت اسیر افسردکیت میشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد