انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا
انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا

میلاد امام رضا بر شما مبارک

میلاد امام رضا بر شما مبارک .

مسیح محو صدای نقاره خانه او *** کرم نَـمی بُوَد از بهر بی کرانه او


به زائر حرمش وعده داده و باید *** که روز حشر سه جا بازدید او آید
الا رئوف تر از ما به ما امام رضا

غریب ِ با همه کس آشنا امام رضا

ابوالحسن خَلَف مرتضی امام رضا

رفیق زائر بی دست و پا امام رضا

نگاه ماست به دست تو یا امام رضا

تو کیستی به چنین عزت و جلال بگو *** که همنشین گدایی و ضامن آهو  
 
 
 

باز چشمام هوای گریه داره

با سلام بر ضامن آهو 

 

 

باز چشمام هوای گریه داره هوای یاری داره که کبوترهای دور حرمش حلقه زدند 

 

 

 

چشمام به یک شستشو احتیاج دارند که با نگاه کردن به منارهای حرمش قطره ای  

 

اشک از چشمانم جاری شود یا امام رضا امروز روز میلاد توست طلب کن دلهای که  

 

امرروز صدات می کنند پیش خداوند بگو از دلهای خسته ای که وقتی به حرمت میان  

 

اروم می گیرند به خدا بگو از دستهای خسته ای که هر لحظه دعا می کنند به زری برسند  

 

و وقتی دستها به زری مبارک می رسد بی اخیتار اشک ها جار ی می شود . 

 

امید دلها خسته باشه چون خانه ات کلبه است برا ی خسته دلان   

 

مرا فرا خوان تا بار دیگر دستهای خسته ام در یابد تو را مرا فرا خوان تا بار دیگر  

 

غبار را از چشمانم بشوی مرا فرا خوان تا بار دیگر مانند کبوترانت به دور حرمت بگردم  

 

مرا فرا خوان یا امام رضا توای پناه دل خسته گان دلم امروز خسته تراز هر روز است  

 

 

میلادت مبارک

سخنانی زیبا از امام رضا(ع)

1ـ سه ویژگى برجسته مومن

لایکـون المـومـن مـومنـا حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال : 1ـ سنه من ربه .
2ـ وسنه من نبیه.
3ـ و سنه من ولیه.
فـاما السنه مـن ربه فکتمان سـره. و امـا السنه من نبیه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن ولیه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.(1)
مـومـن , مـومـن واقعى نیست, مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد:
سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش.
اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.

2ـ پـاداش نیکـى پنهانـى و سزاى افشـا کننـده بــدى

الـمستتر بـالـحسنه یـعـدل سبعین حسنه, و المذیع بالسیئه مخذول, و المستتر بالسیئه مغفور له.(2)
پنهان کننده,کار نیک (پاداشش) برابر هفتاد حسنه است, و آشکار کننده کار بد سـر افکنـده است, و پنهان کننـده کـار بـد آمـرزیـده است.

3ـ نظافت

من اخلاق الانبیاء التنظف.(3)
از اخلاق پیـامبـران, نظافت و پـاکیزگــى است.

4ـ امین و امیـن نمـا

لـم یخنک الامیـن و لکـن ائتمنت الخــائن.(4)
امین به تو خیانت نکرده(و نمى کند) و لیکن (تو) خائن را امین تصور نموده اى.

  
 
دامنى اشک
مى رسم خسته، مى رسم غمگین

 

گـرد غـربت نشسته بر دوشـم
آشـنـایـى نـدیـده چـشمانـم

 

آشـنـایـى نـخوانده در گوشم
مـى رسـم چون کویرى از آتش

 

چون شب تیره اى که نزدیک است
تـشـنـه آفـتـاب و بـارانـم

 

چـشم کم آب و سینه تاریک است
مـى رسـم تـا کـنـار مرقد تو

 

دامــنــى اشــک و آه آوردم
مـثـل آهـوى خـسته از صیاد

 

بـه ضـریـحـت پـنـاه آوردم
مـثـل پـروانه در طواف حرم

 

هـسـتی ام را به باد خواهم داد
تـا نـگـاهم کنى ، تو را سوگند

 

بـه عـزیـزت خـواهــم داد
 
مصطفى محدثى خراسانى 
 
  

چندی در مورد ضامن آهو

 

 

شناسنامه ی حضرت رضا

نام :علی

لقب : رضا

کنیه: ابوالحسن

تاریخ تولد:11ذی القعده سال 148 هجری قمری

محل تولد: مدینه

نام پدر: موسی

نام مادر: نجمه

تاریخ شهادت: آخر صفر سال202 هجری قمری

محل شهادت: روستای سناباد

سال شمار زندگی امام رضا(ع) بر اساس تاریخ ه.ق

148: تولد امام رضا(ع)

179: زندانی شدن امام موسی کاظم (ع) در زندان به دستورهارون الرشید

183: شهادت امام موسی کاظم (ع) در زندان بغداد و آغاز امامت حضرت رضا(ع)

200: هجرت تحمیلی امام رضا(ع) از مدینه به مرو

201: تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع) از سوی مأمون

203: شهادت اماوم رضا

 

  

 

لقبها
رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر

 

مجبور شدم به هر کسی رو بزنم  




یک سر به شما ضامن آهو بزنم 

 

تحقیر شدم چونکه فراموشم شد 
 در محضر هر غریبه زانو بزنم  

یکی از داستان های زندگی امام جعفر صادق (ع) را در این جا میتوانید

 

 

 

یکی از داستان های زندگی امام جعفر صادق (ع) را در این جا میتوانید بخوانید 

صدقه، کلید روزی  

 

  

 

هارون بن عیسی می‌گوید: امام صادق علیه السلام به پسرش، محمد، فرمود: 

 

 از پولی که برای مخارج خانه گذاشته‌ایم چه مقدار باقی مانده است؟ عرض کرد:  

 

چهل دینار، فرمود: تمام آنها را به عنوان صدقه به مستمندان بده، عرض کرد: 

 

 (پدر جان!) جز همین چهل دینار چیزی باقی نمانده است، حضرت فرمود:  

 

تمام آنها را صدقه بده! خدای متعال به جای آن خواهد فرستاد، آیا نمی‌دانی هر چیزی  

 

کلیدی دارد و کلید روزی صدقه است؟! 

محمد همه آن چهل دینار را صدقه داد. بیش از ده روز نگذشت که از جایی برای  

 

امام صادق علیه‎السلام چهار هزار دنیار رسید. حضرت به محمد فرمود: 

 

 پسرم! ما چهل دینار به خدا دادیم و او در عوض، چهار هزار دینار به ما داد.(1)