انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا
انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا

عشق تمام شد

دیروز در آرزوی امروز و فردا در حسرت آن ثانیه ها رسم عجیبی دارند .


در انتظار آمدنشان سکوت را تجربه می کنیم . پس از عبورشان ماندنشان را فریاد می زنیم و


آنقدر در انتظار آمدن و در حسرت رفتنشان دست و پا می زنیم که حضورشان فراموش می شود..


  رویای لحظه های کودکیم در ثروت یک شکلات شیرین و غرور یک تاب سواری ساده خلاصه می شد .

صداقت تقسیم مداد رنگی ها وقتی : قرمز برای تو بود _آبی برای من_زرد برای تو بود_سبز برای


من _ تو ماهی کوچک قرمزی می کشی میان خطوط مبهم کاغذ و دایره زردی بالای سر


آرزوهایمان و من ماهی کوچک تو را میان حوض آبی زندگی رها می کنم تا آرام آرام جان بگیرد.


 نگاه کن ! خورشیدی که کشیده بودی در آسمان من چشم گشود .... من پاکن کوچکم را به


زحمت به دو قسمت مساوی تقسیم کرده ام .کاملا مساوی ! تا با هم ابر های بی رحم نامهربانی


را از آسمانمان پاک کنیم .


فاصله آرام آرام قد کشید میان ما و مداد رنگی ها و دنیای ما بی رنگ شد. و من و تو میان بی


رنگی منطقی سرد فراموش شدیم . در انبوه اسکناس های رنگارنگ شکلات شیرین کودکیمان را


گم کردیم و تاب ساده ارزوهایمان زیر غول های آهنی مدفون شد...... و صداقت در تقسیم انچه


داریم!!!!!!

دروغ برای تو _تنهایی برای من _ ثروت برای تو _فقر برای من _ خنده برای تو _حسرت برای من _


منتظر نمانید ...! عشق تمام شده است !

نظرات 1 + ارسال نظر
مهری 11 مرداد 1391 ساعت 04:31 http://http://absooloot.blogsky.com/

چه عزیز است او که تو او را خواهی ! وربگریزد، او را در راه ، آیی.




طوبی آن کس را که : تو او رایی ! آیا که : تا از ما خود که رایی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد