سلام .......
شنید ه ام می روی گفتنش اسان است اما درک کردنش مشکل .... شنیدنش اسان است
اما تصورش مشکل بی خود نبود که گفته اند تصور کن حتی اگر تصور کردنش سخته
چقدر برایت اسان است رفتن بی تفاوت بودن بی احساس بودن نمی دانستم یکی از لقب های تو همین بی احساسی است ..... فکر نمی کنی چیزی را داری با خود می بری ؟؟؟؟ یا اینقدر بی
تفاوت شده ای که برایت اصلا مهم نیست پشت سرت چی می گذره ..... باورم نمی شه جاده
داره خلوت میشه باورم نمی شه که باید به تنهایی سپری کنم .... امروز برعکس روزهای دیگه
جاده خیلی طولانی است
من در لابه لای این هیاهوی زمان چیزی را گم کرده ام من در لابه لای این خاطرات
احساساتم را جا گذاشته ام من امروز خالی هستم از انچه دیروز داشتم خالی
از احساسات خالی از خنده ها خالی از رویا ها نمی دانم از پس کدام کوچه کدام چهاراه
کدام خیابان کدام در باید بگیرم نمی دانم در این مدتی که با تو بودم بر سر کدام چهاراه
برای تو به حراج گذاشته ام ................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می دانم روزی مانند احساساتم از دست خواهم رفت اما نمی دانم بر سر کدام جاده
خاطرات بیادت گریه خواهم کرد
چنان بیرحم زد تیغ جدایی....که گویی خود نبوده است آشنایی
جدایی سخته. خیلی خیلی سخت تر از اونی که دیگرون بتونن با حرفاشون دلذاریت بدن و آرومت کنن. فقط میتونم بهت بگم این نیز بگذرد...
سلام..
دلم برات تنگ شده بود، گفتم بیام یه سری بهت بزنم...