-
چه چیزهای که دلم نمی خواهد....
16 دی 1392 13:55
گاهی دلم یک ادمی می خواد که بی خود بهم گیر بده ... بگه کجا بودی چه می کنی با کی بودی کجا می ری امروز چی پوشیدی با مبایل با کی حرف می زنی دوستات کی هستن .... گاهی شاید دیوانگی باشد اما من این چیزها دلم میخواد....
-
فقط می خواهم خودم باشم
21 آبان 1392 15:43
نمی خواهم شبیه کسی باشم نمی خواهم ؛ نمی خواهم جای کسی را بگیرم نمی خواهم از امروز می خواهم تنها باشم نه به کسی عادت کنم نه از کسی توقع داشته باشم اگر هم دلم گرفت می نشینم و با خودم گپ می زنم نمی دانی چه حالی دارد یک کلمه را دو بار برای خودت تکرار کنی و قطره اشکی در خلوت بریزی دوستی های این زمانه فقط سرگرمی و فریبی بیش...
-
یکشنبه بعد از عید
28 مهر 1392 11:20
امروز یکشنبه است و بعد از عید قربان به دفتر امدیم شاید با کلی انرژی اما اینطور نیست حال خوبی ندارم نمی دانم چرا چشمانم سیاهی می رود و احساس می کنم فشارم پایین است به هر حال تمایل به خوب بودن می کنم این همه یک نوع درمان است و راستی روزهای عید روزهای خوبی بود روز جمعه رفتیم خانه یکی از دوستان از صبح تا بعداز ظهر انجا...
-
صبرم تمام شد
21 مهر 1392 14:50
امروز ساعت 1:51 بعداز ظهر واقعا صبرم تمام شد بعد از اینکه با دوستانم رفته بودم بیرون برای نهار امدم دفتر خواستم نماز بخوانم دیدم نمی شه چون احساس کرم نمی تونم دیگه صبر کنم ساعت 1:51 بعداز ظهر بهش پیام دادم پنج دقیقه بعدش دیدم که زنگ زدم تمام بدنم می لرزید نمی دونم چرا فکر می کردم زنگ زده که بگم مگه نگفتم دیگه زنگ نزن...
-
به امید دلی که هیچ وقت نشکنه تمام دلها را می گویم
21 مهر 1392 08:53
یادت باشه وقتی همه کس کسی میشی اون بعد تو بی کس میشه یا برا کسی همه ک س نشو یا اگه شدی مراقب بی کسی هآش باش. ا مروز صبح ساعت 8:43 است دیشب واقعا دلم گرفته بود شاید در یک ثانیه 30 بار به مبایل نگاه می کردم نمی دانم منتظر چی بودم اما چک می کردم چه می خواهم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما به خدا قول دادم دیگر کاری با ادمها نداشته باشم...
-
و چه زیبا می گفت مترسک وقتی نمی شود رفت همین یک پا هم اضافیست
20 مهر 1392 14:59
امروز با بچه ها و دختر ها قرار شد تا بعد از عید دانشگاه نریم احساس می کنم کمی برایم خوب شد اما باز بعد از عید باید برم وقتی یادم می افته که بعد از عید باید برم خستگی عجیبی احساس می کنم دم رفتن که ساعت اخر می شه خوبه مشکلی ندارم چون اون ها زود تر از ما تعطیل می شن ولی همان لحظه ای که باید رد شوم خیلی برایم مشکل است...
-
وقتی می گوید:دوستت دارم.......
20 مهر 1392 10:42
وقتی می گوید:دوستت دارم....... زل زل در چشمهایش نگاه نکن....بی هیچ حرفی.....بی هیچ عکس العملی....!!! تنها با گفتن من هم دوستت دارم این لحظه را تمامش نکن........... جیغ بزن.....محکم در آغوشش بگیر....بوسه بارانش کن.... بگذار آنقدر از گفتن این کلمه به شوق بیاید.. که اگر فردا باز هم خواست بگوید :دوستت دارم.... جور دیگری...
-
پنج شنبه ده اکتبر
19 مهر 1392 13:44
سخترین روز پنجشنبه ده اکتبر ساعت چهارو ده تا چهارو نیم ....در دانشگاه بخش اقتصاد .... امروز شنبه است 12 اکتبر صبح زود امتحان داشتم ساعت 6:30 هیچی هم نمی فهمم به هر حال رفتم امتحان دادم خوب بود که طرف طب بود وگرنه باز تمام چیزهای که حتی کمی یاد داشتم گم می شد همه دوستا دورم جمع شدند و شروع به شکایت کردند که چرا تلفن...
-
چقدر سرد شده .......................
17 مهر 1392 10:35
خدایا چرا رابطه ها زمستانی می شود.... چقدر سردی شدی .... سردی هوای که در راه است بی شک می توانم تحمل کنم اما ....... باور کن سردی فاصله ها برایم سخت است سخت تر از انی که فکرش را کنی کاش بارانی ببارد کاش .... بر سردی فاصله ها بکاهد اما اما اما شاید تو سرد تر از ان باشی که باران ارامت کند ....
-
دیشب
15 مهر 1392 10:19
خیلی شب خوبی بود ...... اما نمی دونم چرا احساس کردم دلش نمی خواد حرف بزنه ..... حتما دلیلی داشت اما هیچی نگفتم هیچ
-
خدایا...
14 مهر 1392 14:38
کاش در دلم هوای هیچ کس نبود کاش کاش کاش چقدر اه سنگینی دارم امروز (یکشنبه) خسته ام خسته کاش نبینمت نبینمت نبینمت
-
باز صبح شد......
14 مهر 1392 10:01
صبح شده ... صبح دیگری امد خدایا شکرت تشکر از لطفت ... این دو روز که گذشت اصلا برام خوب نبود خیلی چیزها شنیدم و بهتر بگم شکستم گفتن دوستت دارم اسان است اسان تر از انی که فکرش را کنی اما .... تهعد به ان سخت است سخت تر از ان که فکرش را کنی .....به اسانی می گویم دوستت دارم و از کنارت به اسانی می گذرم اما گاهی شاید یادم...
-
پاییز....
10 مهر 1392 09:26
پاییز فصل رنگ هاست , فصل شقایق شدن فصل شیرین شدن برای فرهاد .... فصل رنگین کمان ، فصل از یاد بردن کینه فصل دوستی با طبیعت خدای شدن و از خدا گفتن فصل رویایی ارزوهاست گفتن از مجنون و لیلی شدن از یاد بردن دیروزهاست امید داشتن به فرداهاست اری پاییز چه زیباست
-
خسته ام ....
9 مهر 1392 14:37
انقدر خسته ام که خود را حتی در اه کشیدن ناتوان احساس می کنم انقدر خسته ام که نمی خواهم با کسی سخنی گویم از احوالم انقدر تنهاییم که احساس می کنم فرقی برای هیچ کسی ندارد احوالم انقدر سکوت کرده ام که از یاد رفته ام ..... یادم حتی رفته است که هیچ وقت در یاد کسی نبوده ام انقدر سردم است که از امدن زمستان به وحشت افتاده ام و...
-
صبح دیگری....
9 مهر 1392 08:29
باز صبح دیگری را شروع می کنم نمی دانم امروز چه خواهد شد ایا به خوبی و بدی دیروز خواهد بود یا.... اما باز هم امید دارم به انچه از سوی تو خدای من برایم رخ می دهد.... دیشب : اولش خیلی ارام بود شب را می گویم اما بعدش بعد از اولش کمی طوفانی شد دلم گرفت حتی از دیوارهای اطراف انهای که همیشه هم دلم بودند دیشب برایم غریبه ای...
-
ای دل خرابش نکن
8 مهر 1392 15:28
وقتی می خوام با هاش گپ بزنم به خودم می گم لطفا خرابش نکن ....اخه از خودم خسته شدم تازشم بهم گفته خیلی خشنم.......... :(
-
ای ادمی نمی دانی از سنگ های که به سویم پرت می کنی چه خانه ای ساخته ام.....
8 مهر 1392 15:25
هر چقدر خواستم بگم نه نشود این بار جلوی خودم کم اوردم این بار خود جلوی احساسات خود زانو زدم شاید بار اول نبود اما ......اما خوب و بد بودنش را نمی دانم فقط می دانم او است و من هم هستم اما این را می دانم برگ برنده دست من است چرایش را می دانم چون او نمی داند که من او را دوست دارم پس هنوز برنده ام اه خدایا اگر بداند...
-
ساغر شکسته...
22 مرداد 1392 09:06
سلام دلم می خواد کمی از خودم بنویسم از گذشته از دنیایی که در ان قرار دارم از رفت و امد های ادم ها که بدون جهت به زندگیم می یان و با جهت نابودی من از زندگی خارج می شوند. برای همین دوست دارم نام وب را تغییر دهم به ساغر شکسته نمی گم ساغرم نه اما مثل یک ساغر شکستم خیلی ارام و بی صدا هیچ کس نشنید هیچ کسی شاید هم به خاطر...
-
دیروز.............
2 مرداد 1392 09:28
دیروز خیلی مریض بودم و تنها کسی که تونستم به اون تکیه کنم شاید باروتون نشه یک تکه دیوار بود حرف نمی زد اما با وفا بود از کنارم جم نمی خورد در ان لحظه بود که به جز دیوار دلم برای کسی دیگه هم تنگ شد اره دلم برای بابا خیلی تنگ شد .... نه من از اون با خبر می شم وقتی مریض می شه و نه اون ...... زندگی است این روزها اینقدر...
-
گاهی می خواهم نصیحت کنم اما..............
31 تیر 1392 09:33
گاهی می خوام نصیحت کنم اما می بینم دقیقا خودم هم همین چیز ها را کم دارم گاهی می خوام با تو درد دل کنم اما می بینم تو هم مشکل من را داری ...... و گاهی می خواهم گریه کنم اما به خاطر تو ارام می گیرم............ با وجود این مشکلات کجا میشه حرف زد کجا می شه درد دل کرد ................................................
-
با خودم هستم.....
16 اردیبهشت 1392 11:04
چندیست که دریافتم تنها دوست خوب خودم خودم هستم چون هیچگاه از خودم رنجور نمی شوم چون هیچ گاه خودم را تنها نمی گذارم اگر کسی دیگر به زندگیم بیاید باز هم با خودم دوستم از امروز می خواهم برای خودم باشم از دوستیهای تظاهری خسته شدم امروز دوستی فردا که می خواهم باشی سرت جای دیگری گرم است پس بدون اینکه از کسی شکایتی داشته...
-
خاطرات....
10 اردیبهشت 1392 09:12
دوباره ازارم می دهد بوی خاطراتی که از دور به مشامم می رسد عکس های که ناخواسته می بینم صفحه اینترنتی که باز می کنم و نام تو را نا خواسته در ان می بینم چه دنیایی است دیگر به این اینترنت هم نمی شه اعتماد کرد این روز ها خیلی با من سر لج است فیس بوکم را می گویم تا باز می کنم تو را می بینم تمام تنم می لرزد از دیدنت انگار...
-
چه اشتباه فکر می کردم..
28 فروردین 1392 12:51
فکر می کردم کسی است اگر برم صدام کنه .... فکر می کردم اگر سکوت کنم کسی ا ست که به حرفم بیاره .... فکر می کردم اگر پشت کنم برای کسی مهم باشم و حتی به دروغ هم که شده دنبالم بیاد..... فکر می کردم به همان اندازه که ابراز احساسات می کنم به همان اندازه هم .... امروز واقعا به افکار خودم به رفتار خودم و به وجود خودم خندم می...
-
باز هم سلام....
28 فروردین 1392 11:56
امروز یکی از دوستهام برام نظر گذاشته بود که دوستانت خیلی بهت کمک کردن اره راست می گه برای همین می خوام اینجا از شون تشکر کنم اخه دیگه جایی ندارم که تشکر کنم چون دیگه میون اونها نیستم و تنها خوب شاید خوب نباشه اما چیزی است که شده نمی دونم در مرحله از زندگی قرار گرفتم که باید بیشتر خودم را بشناسم که من چی می خوام و با...
-
شاید هم من مقصرم.....
27 فروردین 1392 09:22
نمی دونم چی بگم اما می دونم که مقصر خودم هم هستم شاید من بیش از حد به دوستام وابسته هستم و بیش از حد از انها توقع دارم اونها تنها دوستان من نیستن در حالی که با من هستن با دیگران هم دوست هستن پس باید این را بدونم که انها خودشان می توانند انتخاب کنند که با کی باشن با کی حرف بزنند به کی اعتماد کنن و حرف دل خود را به کی...
-
سال نو......
30 اسفند 1391 15:58
می گن سال نو شد .... زمین نو شد... اسمان نو شد.... همه چیز و همه کس نو شدن اما دل من هنوز همونه .... همونی که بود .................................... خوش سالم سرحال باشید
-
فقط دوستت دارم........
14 اسفند 1391 13:59
من می خواهم بدانی ، امروز و هر روز می گویم دوستت دارم، این فقط یک کلمه نیست با یک معنی ساده.... .. این یک احساس است، در کنار قلب من یک عاطفه است که وجود دارد به خاطر تو... به خاطر تو، به خاطر تو، به خاطرتو که قلب مرا روشن می کند، کلماتم را، زندگیم را روشن می کند... دوستت دارم یعنی تو برای من شادی می آوری ، و به من...
-
یک دلتنگی ساده
17 بهمن 1391 09:15
تو هم با من نمی مانی، برو بگذار برگردم دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم برایت می نویسم آسمان ابریست دلتنگم ومن چندیست دارم با خودم با عشق می جنگم اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را و سهم چشمهایم را سکوتم را صدایم را اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم دلم را می نشانم جای...
-
مـــــن فـــقــــط دوســـتـــــت دارم...
7 بهمن 1391 11:43
مــی گــویـنـد ســـــاده ام مــی گــویــنـد تــــو مــــرا با یــک جمــــلـــه یـــک لبـــــخـنـــد بــه بــازی میـــــگیــــری مــیگـــوینـــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم مــــــیگویند ســــادهام اما تـــــو این را باور نکن مـــــن فـــقــــط دوســـتـــــت دارم...
-
.....zendege ma
27 دی 1391 08:06
زنـدگـی مـا بـازتـاب بـاورمـان اسـت هـنـگـامـی کـه عـمـیـق تـریـن بـاورهـای خـود را دربـاره زنـدگـی تـغـیـیـر مـی دهـیـد . . . زنـدگـی هـم بـه هـمـان انـدازه تـغـیـیـر مـی کـنـد ! . . . امروز دلم دوباره شکست…. از همان جای قبلی…! کاش می شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی…. کاش می شد فریاد بزنم… پایان! ...دلم خیلی...