انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا
انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

انقدر دوستت دارم که بعضی اوقات یادم می رود تو دوستم نداری....

شـــــــــــــــــــــکرت خـــــــــــــدایا

یک دلتنگی ساده

تو هم با من نمی مانی، برو بگذار برگردم

دلم می خواست می شد با نگاهت قهر می کردم

برایت می نویسم آسمان ابریست دلتنگم

ومن چندیست دارم با خودم با عشق می جنگم

اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را

و سهم چشمهایم را سکوتم را صدایم را

اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم

اگر می شد که افسار دلم را ول نمی کردم

دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده

کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده

همیشه بت پرستم، بت پرستی سخت وابسته

خدایش را رها کرده به چشمان تو دل بسته...

تو هم حرفی بزن چیزی بگو هر چند تکراری

بگو آیا هنوزم مثل سابق دوستم داری؟؟؟

خودم می دانم از چشمانت افتادم ولی این بار

بیا و خورده هایم را... ز زیر دست و پا بردار

نظرات 2 + ارسال نظر
سرباز 18 بهمن 1391 ساعت 14:29 http://mylifedays.blogsky

فوق العاده قشنگ بود.کلی ذوق کردم...

خیلی زیبا و مقبول ........عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد