امروز یکشنبه است و بعد از عید قربان به دفتر امدیم شاید با کلی انرژی اما اینطور نیست
حال خوبی ندارم نمی دانم چرا چشمانم سیاهی می رود و احساس می کنم فشارم پایین است
به هر حال تمایل به خوب بودن می کنم این همه یک نوع درمان است و راستی روزهای عید روزهای
خوبی بود روز جمعه رفتیم خانه یکی از دوستان از صبح تا بعداز ظهر انجا بودیم خیلی خوش گذشت
و اینکه یاد تو نیز گوشه ای از ذهنم خانه کرده بود یا بهتر بگویم مثل یک معمای خانه خالی بود که باید
با یک کلمه ای پرش می کرم مانده بودم در این جا خالی چه بنویسم اینکه دلتنگم یا اینکه هنوز به فکرتم
.................. چقدر پر کردن سوال جا خالی سخت است ....
حالت خوب شده بود که؟
ای بابا...
چی شده؟