نمی دانم حرفی برای گفتن دارم یا نه ........... چه نا عادلانه سکوت کرده ام
سکوت عجیبی حکم فرماست سرتاسر وجودم خلوتگاهی شده است .....
هیچ نمی دانم سر حرف را با خودم از کجا شروع کنم این روزها از خودم هم
می ترسم .... هوای دلم بد جوری بارانیست گاهی سرد می شه ...گاهی گرم...
گاهی هم هیچ حسی ندارم به یک نقطه خیره می شم ...... هر کسی مرا
می بیند می گه مریضی .... اره مریضم که نتونستم ادمها رو بشناسم
مریضم که نتونستم فراموش کنم..... مریضم که هنوز دوستش دارم مریضم ....
حق با شما ست مریضم
به به. خبری ازتون شد.
سوگواری چیز بدی نیست. ولی مواظب افسردگی هم باش عزیزم. یه خورده که زیادی طول بکشه افسرده میشی و اونوقت تا آخر عمرت اسیر افسردکیت میشی.